اسناد و خطای بنیادی اسناد چیست و چگونه در زندگی ما بروز میکند؟
اسناد چیست؟
اکثر اوقات ما نمی خواهیم بدانیم چگونه افراد بگونه ای خاص عمل می کنند بلکه میخواهیم به این نکته پی ببریم که چرا این گونه عمل می کنند. فرایندی که طی آن این گونه اطلاعات را جستجو می کنیم اسناد نام دارد. به بیان دیگر اسناد بر تلاش ما برای فهم دلائلی که در پشت رفتار دیگران وجود دارد اشاره می کند و در برخی موارد دلائل رفتار خودمان را هم مورد بررسی قرار می دهد. خطای بنیادی اسناد جایی است که ما به اشتباه اعمال یک شخص را تفسیر می کنیم.
طبق تئوری کلی احتمال زیادی وجود دارد که رفتار خود را به علت های درونی نسبت دهیم و در مقابل به احتمال زیاد رفتار دیگران را به علت های بیرونی نسبت می دهیم. به طور مثال این موقعیت را تصور کنید: شما فردی را ملاقات می کنید که عضو گروه اقلیت است. این فرد از تجربه ای صحبت می کند که طی آن بر اساس پیشداوری در یک مصاحبه شغلی رد شده است. زیرا عضو گروه اقلیت بوده است. شما چه برداشتی از این شخص خواهید داشت، یک برداشت این است که طبق اصول عادلانه که مخالف تبعیض است، شما با این فرد همدردی کنید.
اما احتمال دیگری هم وجود دارد و آن این است که رد شدن فرد از کار به خاطر کمبود توانایی های خودش بوده و فرد میخواهد آن را به نژاد خود و به پیشداوری نسبت دهد. در این صورت شما برداشتی منفی از این فرد خواهید داشت. در بسیاری از مواقع بسیار سخت می توان فهمید تجارب منفی گروه اقلیت به خاطر عدم صلاحیت خودشان است یا پیشداوری. وقتی این افراد نتایج و بازده ها را به پیشداوری نسبت میدهند تماشاگران نتیجه میگیرند که آنها اشتباه میکنند.
خطای اسنادی و افسردگی
افسردگی عمده ترین مشکل روان شناختی است که در افراد بروز میکند. در واقع برآورد شده است که نیمی از افراد بشر در مقاطعی از زندگی خود افسردگی را تجربه کرده اند. اگرچه عوامل بسیاری در بروز افسردگی نقش دارند اما یک عامل مهم الگوی self-defeating (خودشکن) اسنادهاست. افرادی که دچار افسردگی می شوند اغلب بر خلاف سوگیری خدمت به خود رفتار می کنند بگونه ای که بازده و نتایج منفی را به عوامل درونی نظیر ویژگیهایشان یا کمبود توانایی خود نسبت می دهند.
اما نتایج مثبت را به عوامل بیرونی مانند خوش شانسی ربط می دهند. در نتیجه این افراد رفته رفته در می یابند که کنترل کمی روی اتفاقاتی که برایشان پیش می افتد دارند یا اصلا کنترلی ندارند. خوشبختانه درمان های زیادی برای عوض کردن این اسنادها گسترش پیدا کرده اند که این درمان ها افراد افسرده را وادار میکنند اسنادهایشان را تغییر دهند، برای بازده های رفتارهای خود امتیاز قائل شوند و خود را برای نتایج منفی سرزنش نکنند. این درمان ها امیال واپس رانده، تعارضات درونی و حوادث دوران کودکی را مورد متوجه قرار نمی دهد، با این وجود درمان موفقی به نظر میرسد.
برای مطالعه بیشتر، مطلب آشنایی با درماندگی آموخته شده را بخوانید.
خطای بنیادی اسناد
این اصطلاح چند سال پس از آزمایش کلاسیک جونز و هریس توسط لی راس ابداع شد. راس (1977) در مقاله ای مشهور استدلال کرد که خطای اسناد بنیادی، بستر مفهومی حوزه روانشناسی اجتماعی را تشکیل می دهد. خطای بنیادی اسناد تمایل افراد به تأکید بیش از حد بر ویژگی های شخصی و نادیده گرفتن عوامل موقعیتی در قضاوت رفتار دیگران است. به دلیل خطای بنیادی اسناد، ما معتقدیم که دیگران کارهای بدی انجام می دهند زیرا آنها افراد بدی هستند. ما تمایل داریم که عوامل موقعیتی را که ممکن است نقش داشته باشند نادیده بگیریم.
به عنوان مثال، اگر کسی در حین رانندگی حرف ما را قطع کند، اولین فکر ما ممکن است این باشد که “چه احمقانه!” به جای در نظر گرفتن این احتمال که راننده با عجله کسی را به فرودگاه می رساند. از طرف دیگر، وقتی تماسی را در ترافیک قطع می کنیم، تمایل داریم خودمان را متقاعد کنیم که باید این کار را انجام دهیم. ما روی عوامل موقعیتی تمرکز می کنیم، مانند دیر رسیدن به یک جلسه، و نادیده می گیریم که رفتارمان ممکن است در مورد شخصیت خودمان بگوید.
به عنوان مثال، در یک مطالعه، زمانی که اتفاق بدی برای شخص دیگری رخ داد، آزمودنیها رفتار یا شخصیت آن شخص را در 65 درصد موارد مقصر میدانستند. اما، وقتی اتفاق بدی برای سوژهها میافتاد، تنها در 44 درصد مواقع خود را سرزنش میکردند و اغلب موقعیتی را که در آن قرار داشتند سرزنش میکردند. بنابراین، خطای بنیادی اسناد توضیح میدهد که چرا ما اغلب دیگران را به سختی قضاوت میکنیم و در عین حال خود را با منطقی کردن رفتار غیراخلاقی خود ارام می کنیم.
نمونه هایی از این موارد شامل متهم کردن قربانیان تجاوز جنسی، خشونت خانگی، و آدم ربایی به رفتارهایی است که به نحوی مهاجمان آنها را تحریک می کند. محققان پیشنهاد میکنند که سوگیری پسبینی باعث میشود افراد به اشتباه فکر کنند که قربانیان باید میتوانستند رویدادهای آینده را پیشبینی کنند و بنابراین اقداماتی را برای اجتناب از آنها انجام دهند.
فرهنگ های فردگرایانه احتمال بیشتری دارد که خطای اسناد اساسی مرتکب شوند. فرهنگ های جمع گرا کمتر احتمال دارد که خطای اسناد اساسی را مرتکب شوند زیرا بر نقش های اجتماعی مانند خانواده و نقش های محل کار تأکید دارند.
چگونه از خطای بنیادی اسناد اجتناب کنیم؟
خطای اسناد بنیادی باعث می شود افراد احساس قدردانی نکرده و روابط را از بین ببرند. به آخرین باری فکر کنید که فکر کردید یک همکار باید اخراج شود یا یک نماینده خدمات مشتری بی کفایت است. واقعاً چقدر سعی کرده اید عوامل موقعیتی را که می تواند بر کار این شخص تأثیر بگذارد، درک کنید؟ احتمالاً انها را در نظر نگرفته اید.
خطای اسناد اساسی بسیار رایج است، بنابراین غلبه بر آن می تواند دشوار باشد. یکی از ابزارهایی که می تواند در مبارزه با خطای بنیادی اسناد مفید باشد یاداوری ویژگی های مثبت است. وقتی از شخصی به دلیل «کیفیت» بدی که نشان میدهد عصبانی میشوید، سعی کنید فهرستی از پنج ویژگی مثبتی که آن شخص نیز نشان میدهد تهیه کنید. این به تعادل دیدگاه شما کمک میکند و میتواند به شما کمک کند که همکارتان را بهعنوان یک فرد کامل بهجای نگاه کردن به یک خصوصیت منفی واحد ببینید. در واقع به کل شخص بنگرید نه صرفا همان عمل او.
روش دیگر این است که تمرین کنید از نظر احساسی باهوش تر شوید، یا در واقع هوش هیجانی خود را افزایش دهید. هوش هیجانی در 20 تا 30 سال گذشته به یک کلمه رایج در دنیای تجارت تبدیل شده است، و شامل تمرین خودآگاهی، همدلی، خودتنظیمی و سایر روشهایی است که در خدمت منافع خود و دیگران است. تمرین همدلی، به ویژه گفتگو با همکاران در مورد نظرات آنها در مورد پروژه ها و زندگی خارج از دفتر، اولین قدم خوب است.
چرا تقویت هوش هیجانی مهم است؟ روش های تقویت آن
غلبه کامل بر خطای بنیادی اسنادی غیرممکن است. اما با ترکیبی از آگاهی و چند ابزار و تاکتیک های کوچک، می توانید با افراد مهربان تر و همدل تر باشید. در واقع، توانایی تصدیق سوگیری های شناختی مانند همین خطای اسنادی و تلاش آگاهانه برای محدود کردن تأثیرات آنها یک جزء ضروری برای بهبود ارتباطات است.
نویسنده: امین زندی، روانشناس بالینی
ویرایشگر علمی: یاسمن اکبرزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی