طلاق عاطفی چیست و چگونه رخ میدهد؟
طلاق عاطفی به عنوان یک آسیب اجتماعی، اولین مرحله در فرآیند طلاق و بیانگر رابطه زناشویی بی ثبات است و زمانی رخ میدهد که جدایی جسمی، جنسی، روحی و روانی بین همسران با وجود اینکه در یک خانه زندگی میکنند و وظایف زناشویی خود را کم و بیش انجام میدهند، اتفاق میافتد.
طلاق را میتوان به دو نوع طلاق رسمی و طلاق عاطفی طبقه بندی کرد، در جوامع سنتگرا که طلاق قانونی قابل قبول یا قابل تشویق نیست، آمار طلاق عاطفی نیز افزایش مییابد.
اگرچه پذیرش طلاق قانونی در طول زمان افزایش یافته است اما همچنان بسیاری از جوامع سنتی از جدایی قانونی زوجهای متاهل جلوگیری میکنند تا توهم ادامه رابطه زناشویی را ایجاد کنند در صورتی که رابطه عاری از هرگونه عشق، علاقه و احترام است.
از دلایل دیگر عدم اقدام زوجین به طلاق رسمی میتوان به مواردی از جمله وجود فرزند در زندگی مشترک، عدم توانایی در تصمیم گیری، وابستگیهای مالی، ترس از آینده و ترس از قضاوتهای دیگران اشاره کرد.
در این نوع جدایی، زوجین به جای ایجاد روابط مثبت و حمایت از یکدیگر موجب آسیبهای روحی یا جسمی، احساس شکست یا تخریب اعتماد به نفس یکدیگر میشوند و هر دو در تلاش هستند تا از طرف مقابل ایراد بگیرند. زوجهایی که با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند اغلب فقدان صمیمیت، بی علاقگی نسبت به احساسات همسر و فاصله عاطفی را تجربه میکنند.
دلایل طلاق عاطفی
طلاق عاطفی میتواند دلایل بسیار زیادی داشته باشد که در ادامه به چند نمونه رایج از این دلایل میپردازیم:
- سوء تفاهمها و ناراحتیهای حل نشده میان زوجین
- ناتوانی در ابراز احساسات و عشق ورزیدن به یکدیگر
- وجود مشکلات در برقراری روابط جنسی و زناشویی
- عدم عملکرد مناسب در برقراری ارتباط صحیح با همدیگر
- خیانت در رابطه و عدم وجود صداقت
- عدم شناخت کافی زوجین نسبت به یکدیگر قبل از ازدواج
- برآورده نشدن انتظارات طرفین در رابطه
- وجود مشکلات مالی و افزایش دغدغههای زندگی
- بحثها، کشمکشها و لجبازیهای دائمی
- دخالت خانوادهها و اطرافیان در زندگی مشترک زوجین
- عدم اختصاص دادن زمان به یکدیگر
- عدم احساس مسئولیت و تعادل روحی مرد یا زن
- فروکش کردن عشق و هیجان اولیه در طول گذشت زمان
- بدبین بودن و کنترل کردنهای مداوم یکدیگر
- ناتوانی در گفتگو درباره مسائل زندگی و رفع مشکلات
- وجود تفاوتهای فرهنگی مختلف
طلاق عاطفی و سلامت روان
اختلافات زناشویی مداوم، منجر به اختلال در عملکرد رفتاری و کمبودهای عاطفی جبران ناپذیری میشود، بنابراین دلیل رایجی برای ایجاد اختلالات روانی از نظر متخصصان است.
احتمال ابتلا به افسردگی در افرادی که دچار این نوع جدایی هستند، بیشتر از سایر افراد است، همچنین مشکلاتی مانند عدم رضایت از زندگی، بیماریهای جسمی با منشاء عصبی، احساس درماندگی، اضطراب، پرخاشگری، غم و اندوه، احساس گناه و تنهایی، بروز اختلالات خواب و انواع اختلالات خوردن نیز از پیامدهای جدایی عاطفی محسوب میشود.
مراحل طلاق عاطفی
جدایی عاطفی دارای پنج مرحله است که زوجین در هر مرحله احساس متفاوتی را تجربه میکنند:
- سرزنش کردن: در مرحله اول شخصی که زودتر درگیر این احساس شده و بسیار آسیبپذیر است، شریک زندگی خود را مقصر تمام اتفاقهای گذشته، حال و آینده میداند و تمایل دارد از یک زندگی پر از استرس رها شده و هرچه سریعتر به آرامش برسد.
- سوگواری: در مرحله دوم، شخص شروع کننده (شخصی که زودتر درگیر طلاق عاطفی شده) در انجام کارهای روزمره با مشکلات زیادی روبرو میشود زیرا دچار تجربه احساساتی مانند غم و اندوه است و تمرکز خود را تا میزان چشمگیری از دست میدهد.
- خشم: در این مرحله شخص شروع کننده خود را محق پرخاشگری و عصبی شدن میداند و ناخودآگاه به دنبال انتقام گرفتن از شریک زندگی خود و حتی دیگران است، در این مرحله فرزندان نیز دچار آسیبهای روحی روانی زیادی میشوند.
- تنهایی: در مرحله چهارم، طرفین سعی در بازسازی خود دارند و به تدریج خود را با شرایط به گونه ای وفق میدهند که ظاهرا دیگر نیازی به همسر ندارد، در این مرحله هر کدام از زوجین سعی میکنند به خود اعتماد کنند و تصمیم نهایی را بگیرند.
- بازگشت به زندگی: بازگشت به زندگی آخرین مرحله از این فرایند است که زوجین احساس میکنند کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند، اگر زن و شوهر هر دو در مرحله بازگشت به زندگی باشند، طلاق توافقی انجام میدهند و کمتر درگیر آسیبهای روانی و همچنین مراحل طلاق قانونی میشوند.
تاثیر طلاق عاطفی والدین بر فرزندان
طبق تحقیقات انجام شده، آثار مخرب روانی در کودکانی که درگیر طلاق عاطفی والدین خود هستند بسیار بیشتر از تاثیر طلاق بر فرزندان و کودکان طلاق رسمی است.
از دلایل بارز این آسیبهای روانی، احساس ناامنی فرزندان به علت حضور در مشاجرهها و درگیری والدین و ناظر بودن بر از دست رفتن رابطهی گرم و صمیمی در کانون خانواده است که با توجه به سن و جنسیت فرزند آسیبهای متفاوتی دربرخواهد داشت.
از جمله این آسیبها میتوان به مواردی مانند اضطراب، پرخاشگری، انزوا، کمبود تمرکز، کمبود خواب، اختلالات گوارشی، بروز آسیبهای اجتماعی، احساس سرافکندگی، کمبود محبت، افت عملکرد تحصیلی و رشد شخصی اشاره کرد.
راهکارهایی برای جلوگیری از طلاق عاطفی
حقیقت این است که در طول زمان، اکثر زندگیهای مشترک دچار یکنواختی شده و شور و هیجانات ابتدای رابطه تا حد چشمگیری کاهش مییابد، این موضوع دلیل رایجی برای پیش آمد این جدایی بین زوجین است که آسیبهای جبران ناپذیری برای خانواده و مخصوصا فرزندان در پی خواهد داشت، در ادامه راهکارهایی را مطرح میکنیم که به استحکام رابطه و جلوگیری از این موضوع کمک میکند:
برقراری منظم ارتباط کلامی، موجب صمیمیت هرچه بیشتر بین زوجین میشود، ابراز علاقه در کلام از جمله مواردی است که نیازهای عاطفی هر انسانی را برآورده میکند و از اصلیترین مولفههای هر رابطه محسوب میشود.
نکته دیگری که باید توجه ویژه به آن داشت فضا دادن به یکدیگر است، نزدیک شدن بیش از اندازه و کنترلگری احساس خفگی به زوجین میدهد بنابراین لازم است که روزهایی را به وقت گذراندن با دوستان خود و پرداختن به امور شخصی اختصاص دهید.
برای شریک زندگی خود دوست و همراه باشید، ایجاد حس امنیت، صمیمیت و اعتماد موجب میشود تا در کنار یکدیگر خود واقعیتان باشید و مجبور به تظاهر کردن نشوید.
تاثیر زوج درمانی بر طلاق عاطفی
از جمله رویکردهای روان درمانی، زوج درمانی است که کمک شایانی به بهبود روابط زوجین میکند، زوج درمانی میتواند مشکلات زیادی از جمله استرسهای بیرونی، مشکلات رابطه جنسی، احساس قطع رابطه و شناسایی مشکلات موجود در رابطه را حل کند.
از آن جایی که سرانجام یک ازدواج، حتی با شناخت اولیه هرگز قابل پیشبینی نیست، اگر در زندگی زناشویی خود با چالشهایی روبرو هستید، کمک مشاور یا زوج درمانگر را مد نظر داشته باشید چرا که اصلیترین هدف زوج درمانی، افزایش احترام، درک، صمیمیت و محبت بین زوجین است.
طی تحقیقات انجام شده، مشاوره با رویکرد تئوری انتخاب در کاهش جدایی عاطفی زوجین موثر و از تاثیر بالایی برخوردار است، بنابراین زوج درمانگران می توانند از این رویکرد در کار با زوجین به منظور افزایش صمیمیت عاطفی استفاده کنند.