بازی چگونه به بهبود افسردگیم کمک کرد؟
تقریبا همه ی ما ها گونه ای از افسردگی رو تو زندگیمون تجربه کردیم و برای تغییر حالمون تلاش کردیم. باعث شدیم بهتر بشه یا بدتر بشه حتی به غلط! این قسمت بیشتر برداشت شخصیه از این موضوع که “گیم چگونه میتونه به بهبود افسردگی و سایر اختلالات روانی کمک کنه“. این نوشته به نوعی مقدمه ی شخصی برای مقاله مفصلی هستش تحت عنوان “بازی درمانی – Game Therapy“. اگه دوست دارین بدونین که گیم ها چطوری میتونن به بهبود افسردگی کمک کنن، با ما همراه باشید.
لازم به ذکره که تو این نوشته هربار که به بازی – game اشاره میکنیم؛ منظورمون بازیهای ویدئویی – Videogame هست.
حدودا 19سالم بود. از یه رابطه عاطفی عمیق جدا شده بودم. چیزی که برام خیلی دردناک بود. و در عین حال میخواستم که چندتا از مشکلاتی که از بچگیم و به لحاظ تربیتی باهاش بزرگ شده بودم رو حل کنم. همه اینها در عین بلد نبودن مسیر باعث شد که – طبق تشخیص مشاورم – درگیر افسردگی عمیق بشم. تو این شرایط یچیز خیلی کمک کرد. بازیهای ویدئویی از خیلی جهات زندگی منو نجات داد
بیشتر بخوانید: افسردگی چیست؟
تجربه شخصی
تروما ها و مشکلات روانشناختی چیزیه که همه ما با آن آشنا هستیم و میتونه در هر زمان و هر سنی اتفاق بیفته و تا آخر عمر برای بهتر یا بدتر شدن با شما خواهد موند.
البته، من بازیهای ویدئویی غریبه نیستم. اولین کنسول بازیم رو در 3سالگیم گرفتم: یه جعبه ی سیاه به اسم Sega Genesis. یادمه اونقدر tiny toon و mortal kombat بازی میکردم که دستام درد بگیره. این روند تا سالها و با بازیهای مختلف – در عین مخالفت خانواده که بازیها رو وقت تلف کنی میدونستن – ادامه داشت. بالاخره درگیر بزرگسالی و چالش های اون شدم و بازی کردن به حاشیه رفت. چیزی که منو به اینجا رسوند در حال حاضر خیلی مهم نیست. چیزی که مهمه اینه که من الآن 28 سالمه و از بازیهای ویدئویی برای مقاصد مختلف از جمله کنترل حملات عصبی و PTSD استفاده میکنم
بلافاصله بعد از اون جریانی که بالاتر گفتم، خوابم مختل شد؛ به سختی از جام تکون میخوردم. تعادل احساسی نداشتم و تمرکز کردن برام تقریبا غیرممکن بود. بارها و بارها – متاسفانه – افکار خودکشی به سرم میزد و بارها با خودم مرور میکردم. زندگی برام صرفا تقلا کردن و زنده موندن بود و به سختی برام میگذشت. تا اینکه:
لابلای گشت و گذارهام به یه بازی برخوردم به اسم Gris. گریس یه بازیه درمورد از دست دادن و رسیدن به آرامش بعد از “از دست دادن” و بهت یاد میده که چجوری برای فرد یا چیز باارزشی که توی زندگیت از دست دادی سوگواری کنی و ازش بگذری. این بازی بهم خیلی کمک کرد که بتونم افسردگی رو تحمل کنم و با چیزهایی که از دست دادم راحت تر برخورد کنم و کنار بیام و خودمو دوباره پیدا کنم
از اینجور موارد زیاد دیدم توی اطرافم و البته اینترنت. از جمله یه مورد مهم که شخصی که والدینش رو از دست داده بود و به همین دلیل دچار PTSD و اختلال عدم تمرکز شده بود؛ به وسیله بازی Animal Crossing تونست ذهنش رو متمرکز و آروم کنه. یا یه مورد دیگه که به وسیله ی Celeste تونسته بود اضطراب خودشو پایین بیاره.
بهبود PTSD توسط بازی
تجربه من درمورد بهبود افسردگی، منحصر به فرد نیست. یک مطالعه در سال 2019 نشون داد که بازیهای ویدیویی میتونن به جانبازان نظامی برای غلبه بر مشکلات سلامت روان، مانند اختلال سوء مصرف مواد و PTSD کمک کنه. مطالعه مشابه نیز همبستگی بین بازیهای پازل محور (Puzzle game) مانند تتریس و آسیبدیدگی رو نشون داد. تتریس بازی کردن این پتانسیل رو دارد که میزان افکار مزاحم را که فرد پس از یک رویداد آسیب زا تجربه می کند، کاهش بده. و مطالعه دیگری در سال 2019 نشون داد که تتریس ممکنه فلاش بک های مرتبط با PTSD رو کاهش بده.
در این مطالعه اومده: “تتریس می تواند به افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) کمک کند تا خاطرات بصری تکرار شونده تجربیات آسیب زا را کاهش دهند”. تتریس می تونه به عنوان یک ابزار درمانی برای مبتلایان به PTSD استفاده بشه. بطور خلاصه، این تجربه کاملا علمیه و اتفاقی نیست.
ما اینو میتونیم به خارج از درمان – و کنترل احساس – هم تعمیم بدیم. شما رو با یه عبارت جدید آشنا میکنم: ” با توجه به احساست بازی کن”
بیاین اینو یکم بیشتر باز کنم براتون: اگه احساس عصبانیت کنم، Street of rage بازی میکنم. اگه احساس کنم که دارم بصورت دیوانه وار درون افکار غرق میشم، powerwash simulator بازی میکنم و اگه احساس کنم که دارم کنترل زندگیم و موارد اطرافم رو از دست میدم، میشینم پای stardew valley. و مواردی از این قبیل
البته. فکر نکنین گیم به تنهایی برای درمان اینجور موارد استفاده میشه. من مرتب (اوایل هر هفته و بعد با فاصله های بیشتر) به روان درمانگر مراجعه میکردم. توی اون زمان سخت دوستان و عزیزانی داشتم که بهم گوش بدن و ازم حمایت کنن. اما اگه ویدئوگیم نبود معلوم نبود چقدر یادگیری یه سری موارد برام سخت تر بود و چقدر بیشتر طول میکشید تا یه سری چیزا رو درمورد خودم حل کنم و بهبود بدم.
چرا تأثیر بازیها اینقدر زیاده؟
توضیح ساده ی این موضوع یکم برام سخت بود حقیقت.
توی بازیها ما با فضای غیر واقعی طرفیم. محیط واقعی نیست. مرگ و زندگی واقعی نیست. آدمها واقعی نیستن ( درسته توی گیمهای آنلاین ما با آدمهای واقعی تعامل داریم ولی ما عملا با یه Avatar از اونها طرفیم نه خود واقعیشون). هیچ چیزی توی این بستر واقعی نیست
بجز یک مورد: احساسات و افکار.! کاملا درسته!!! ترسی که ما توی outlast تجربه میکنیم واقعیه. حس خوشحالیِ نجات دادن NPC مورد علاقه ات از چنگال اژدها، واقعیه. احساس موفقیت بدست آوردن یک آیتم کمیاب پس از چندین بار تلاش کردن توی world of warcraft واقعیه.! و چیزی که برای من برگ ریزونه اینه که تمام این احساسات و تجربیات بشدت نزدیک به واقعیت؛ توی یه بستر غیر واقعی داره اتفاق میفته.! مگه داریم چیزی از این قشنگتر و جالبتر؟ چیزی که این صحبت رو قشنگتر میکنه اینه که بازیساز میتونه شدت این احساسات رو کنترل کنه یا کاری کنه که – برای مثال – اتفاقی که خیلی غم انگیزه؛ برای بازیگر ( gamer ) خوشحال کننده باشه.
و یه نکته خیلی مهم که میخواستم بهش اشاره کنم: بازیها میتونن به بهبود روان ما کمک زیادی کنن چون ما (توی علم بازیسازی) میتونیم یک حس رو بولد کنیم و روی اون مانور بدیم و بقیه موارد رو در حاشیه قرار بدیم. کاری که – مثلا – Celeste میکنه. توی این بازی شما نگران غذا خوردن یا ازدواج کردن نیستین.! نگرانی های دنیای واقعی به اون شکل وجود نداره و شما اغلب روی یک موضوع متمرکز هستین ( تو این مورد خاص، استرس). و این جادوی بازیهاست.
خب… میرسیم به یه سوال مهم: گیم ها چگونه حال ما رو بهتر میکنن؟
این چیزیه که توی قسمت بعد بهش میپردازیم
منابع:
Study: Video games can help Veterans recover from mental health challenges
Video Games Helped Me Heal from PTSD — Yes, Really