چندی پیش مراجعی داشتم که گاهی از تعریف احساساتش عاجز بود و نمی دانست چه احساسی دارد. شاید فکر کنید، مگر می شود کسی نسبت به احساساتش آگاهی نداشته باشد؛ بله میشود. کسانی که مدیریت هوش هیجانی ندارند و نمیتوانند هیجاناتشان را کنترل کنند، نمیتوانند به درستی احساساتشان را تعریف کنند و اصلاً چنین مهارتی ندارند. شاید شما با خواندن چند کتاب هوش هیجانی به انگلیسی تصور کنید که به علت داشتن هوش هیجانی بالا و دانستن تعریف هوش هیجانی با ذکر منبع (؟) می توانید تمامی مشکلات خود را حل کنید اما در واقع مدیریت هوش هیجانی تست مهمی دربارهی توانمندی فرد در کنترل روند رومزهاش به شمار میرود. هوش هیجانی به زبان ساده یکی از مهمترین مهارتهای زندگی به شمار میرود.
برای شرکت در آزمون تخصصی این مهارت روی لینک کلیک کنید.
مراجع داستان ما از این مسئله شکایت داشت که نمی تواند هیجاناتش را در موقعیت های حساس کنترل کند. در واقع او توانایی مدیریت رفتار و هیجانات خود را نداشت و همین مسئله زمینه ساز مشکلاتی درکار و خانوادهاش شده بود. نکته مهمی که مراجعم در صحبت هایش به آن اشاره میکرد، بحث همدلی بود. او به نظر خودش، از کسی همدلی دریافت نکرده بود و در بسیاری از موقعیت های سخت زندگی، حس میکرد تنهاست. مسئله این است که همدلی یکی از مهمترین مولفههای هوش هیجانی است و اگر فردی مهارت مدیریت آن را نداشته باشد، نمیتواند به درستی همدلی دریافت کند یا آن را ابراز نماید.
امروزه دنیا بر پایه روابط بنیان شده و مدیریت رفتار و هیجان از ارکان اصلی موفقیت به شمار می رود. بی شک دانستن مهارت مدیریت هوش هیجانی یاEmotional Intelligence Management به شما کمک می کند تا روابط خود را بهتر مدیریت کنید و از ایجاد برخی مشکلات جلوگیری کنید. در این مقاله سعی داریم بیشتر به تعریف بپردازیم و ببینیم که چه عواملی رو شکلگیری این مهارت تاثیر میگذارند.
پیدایش مفهوم و تعریف
دانش بشر به قدرت و نقش عواطف در زندگی انسان پی برده و در تلاش است تا جایگاه هیجانات و عواطف را در زندگی روزمره و ارتباطات انسان کشف کند. برخی محققان عقیده دارند که این مهارت را می توان آموخت و در طول زمان تقویت نمود، در حالی که عده دیگری از محققان معتقدند که هوش هیجانی یک ویژگی ذاتی است.
درسال 1990، دو محقق به نام های پیتر سالوی و جان مایر تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. آنها هوش هیجانی را بدین شکل صورت تعریف کردند:
این مهارت یکی از زیرمجموعههای هوش اجتماعی است که توانایی بررسی احساسات و عواطف خود و دیگران را شامل میشود. از مولفههای دیگر آن میتوان به تفکیک احساسات و عواطف برای مدیریت صحیح رفتار اشاره کرد.
تعریف هوش هیجانی از نگاه دانیل گلمن (Daniel Goleman):
هوش هیجانی تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشوار و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری را شامل میشود.
هوش هیجانی برای داشتن یک زندگی متعادل ضروری است.
مولفه های هوش هیجانی به زبان ساده
مولفه های و نشانههای اصلی این مهارت به پنج دسته تقسیم میشود:
- خودآگاهی (Self-awareness): تشخیص احساستان در زمانی که رویدادی خاص برای شما رخ می دهد، اهمیت خودآگاهی را نشان می دهد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، به طور معمول خودآگاه تر هستند. یعنی از احساسات و عواطف خود در زمان حال آگاه هستند و می توانند در زمینه هایی که باعث بهبود عملکردشان می شود، کار کنند.
- خودتنظیمی (Self-regulation): این جنبه، به توانایی کنترل عواطف و احساسات در فرد توجه می کند. افرادی که خودتنظیمی بالایی دارند از رفتار و اقدامات ناگهانی جلوگیری می کنند یعنی قبل از اقدام به کاری به طور دقیق فکر می کنند. هم چنین این افراد از تغییر هراسی ندارند.
- انگیزش (Motivation): افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، معمولا خودانگیخته هستند. یعنی منبع انگیزه آنها درونی است و کمتر به منابع بیرونی وابستگی دارند. هم چنین این افراد با مهار کردن احساسات خود و متعهد شدن به عمل مناسب، راه خود را برای رسیدن به موفقیت بلند مدت هموار می کنند.
- همدلی (Empathy): همدلی یعنی بتوانیم دنیا را از دریچه چشمی دیگری ببینیم و برای این کار باید وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم. افراد همدل معمولا در ارتباط با دیگران به خوبی عمل می کنند. همدلی را می توان یکی از مهم ترین مولفه های هوش هیجانی دانست. نکته ایی که دراینجا اهمیت دارد این است که این افراد از قضاوت های سریع خودداری می کنند.
- مهارت اجتماعی (Social skill): افرادی که مهارت اجتماعی قوی دارند، در کنار پیشرفت خود برای پیشرفت دیگران هم تلاش می کنند. آنها به عنوان مدیر، بسیار با تدبیر عمل می کنند و می کوشند تا روابط را به عالی ترین شکل ممکن حفظ کنند.
تاثیر و نقش خانواده روی این مسئله
بی شک تاثیر خانواده را بر رشد کودک نمی توان نادیده گرفت و قطعا نحوه برخورد والدین در شکل گیری عاطفی کودک موثر است. نقش خانواده در پرورش هوش هیجانی اهمیت فراوان دارد زیرا مهم ترین خصیصه هوش هیجانی، اکتسابی بودن آن است. والدینی که الگوی صحیح تربیتی ندارند به احساسات و نیازهای کودکشان توجه نمی کنند.
این بی توجهی فرصت رشد خلاق و کنجکاوی را از کودک می گیرد. در این حین کودک نمی تواند احساسات و عواطف خود را به طور سازنده بروز دهد و اگر کودک رفتار اشتباهی داشته باشد، در مقابل والدین به شکل مستبدانه ایی با او برخورد می کنند.
در نتیجه، اگر کودک در این فضا رشد کرده باشد ممکن است از هوش هیجانی پایینی برخوردار باشد و هم چنین کفایت عاطفی و هیجانی نداشته باشد.
هوش هیجانی مادرزادی نیست، در واقع میتوان احساسات را کنترل کرد.
حال که با تعریف و عوامل موثر در شکل گیری این مهارت آشنا شدید، میبینید که درک احساسات کار چندان آسانی نیست و نیازمند این است که فرد توانایی مدیریت هوش هیجانی خود را داشته باشد. بنابراین مراجع من حق داشته که از شرایط نامساعد زندگی و نداشت ناراضی باشد و تصورات درستی درباره همدلی خود یا اطرافیانش نداشته باشد.
در مقاله بعدی به اهمیت تقویت هوش هیجانی و روشهای مختلف مدیریت هیجانات میپردازیم. همچنین ویژگیهای اشخاصی که هوش هیجانی بالا دارند را هم ذکر میکنیم. بنابراین بهتر است با مقالات تخصصی منطق همراه باشید تا بتوانید این مهارت را آرام آرام تقویت کنید.
————————————————————
پژوهشگر: گل آرا شریعت، روانشناس و مشاور
ویرایش: امین قیاسی ، کارشناس محتوا