همه ی انسان ها به دنبال پیدا کردن معنایی برای زندگی خود هستند، پیدا کردن دلیلی که باعث ادامه ی زندگی در شرایط سخت و دشوار می شود. لوگوتراپی به عنوان رویکردی در روانشناسی، از واژه ی یونانی«لوگوس» که به «معنی» اطلاق می شود، گرفته شده است و تاکید آن بر یافتن معنایی در زندگی انسان است. با توجه به نظر ویکتور فرانکل، تلاش برای پیدا کردن معنا و مفهوم در زندگی، اساسی ترین نیرومحرکه ی هر فرد در دوران حیات او محسوب می شود. پس ما باید بیندیشیم که برای زیستن چه ارزش هایی را می توان پیدا کرد تا با انتخاب آن ها، به بهترین شکل به زندگی خود ادامه دهیم.
تلاش انسان در راه معناجویی و ارزش های وجودی او در زندگی همیشه موجب تعادل نمی شود و حتی ممکن است تنش زا هم باشد. همین مساله لازمه ی بهداشت روان فرد است که شامل تنش بین آنچه که فرد به آن دست یافته و آنچه که به آن دست خواهد یافت می شود. آنچه که انسان لازم دارد؛ ایجاد تعادل، رهایی و دفع این تنش ها نیست؛ بلکه، کوششی ست که در راه رسیدن به هدفی شایسته درگیر آن می شود. پس باید ببیند برای زیستن به چه ارزش هایی نیاز دارد تا با متوسل شدن به آن ها، به زندگی ادامه دهد و دچار بی معنایی در زندگی نشود.
درصورتی که معناجویی انسان با مشکل رو به رو شود، منجر به ناکامی می شود و علت این ناکامی برخورد ارزش های فرد با یکدیگر است. البته تعارضات و تنش ها در حد متعادل، عادی هستند و نشانه ی سلامت فرد است نه مشکلات اساسی در او. درد و رنج در زندگی نیز به همین شکل است و نباید تصور کرد که هر درد و رنجی منشا بیماری های عصبی ست. این وظیفه ی لوگوتراپی ست که بیمار را در یافتن معنا در زندگی خود، بررسی اندیشه هایی که دارد و معنای نهفته در آن ها یاری کند.
مساله ی دیگری که در لوگوتراپی بر آن تاکید می شود، پذیرفتن مسئولیت است. لوگوتراپی تلاش می کند که فرد را کاملا از وظیفه ی مسئولیت پذیری خود آگاه سازد. از این رو این وظیفه را بر عهده ی بیمار می گذارد که خودش تصمیم بگیرد و مسئولیت آن ها را برعهده بگیرد تا بتواند به معنایی که در زندگی اش انتخاب کرده است، دست یابد. انسان پیوسته در میانِ تعداد زیادی از توانایی ها و امکانات خود در حال انتخاب کردن است که کدام یک از آن ها را شکوفا و کدام یک را فراموش کند و باید بتواند در هر لحظه تصمیم بگیرد، تصمیمی برای بهتر شدن و یا سقوط کردن و تصمیم برای اینکه اثر ماندگار او در این زندگیِ گذرا چه خواهد بود.
هر انسان باید تلاش کند تا معنی زندگی خود را پیدا کند
هر انسانی باید تلاش کند تا ریشه های اتفاقاتی را که برایش رخ داده است، تحلیل کند. در لوگوتراپی معنای زندگی را به سه روش می توان بدست آورد:
- با انجام کاری ارزشمند
- با تجربه ی ارزشی والا : که از راه تجربیاتی ارزشمند مانند برخورد با شگفتی های طبیعت ، فرهنگ و یا به وسیله ی عشق بدست می آید.
- با تحمل درد و رنج: انسان وقتی با وضعی غیرقابل اجتناب یا با سرنوشتی تغییرناپذیر رو به رو می شود، ( مانند بیماری درمان ناپذیر)، این فرصت را پیدا می کند که به عالی ترین معنای زندگی یعنی رنج کشیدن دست پیدا کند. درد و رنج بهترین آشکارکننده ی ارزش وجود انسان است و آنچه که اهمیت دارد، شیوه و نگرش فرد نسبت به رنج است.
انگیزه و هدف اصلی زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست؛ بلکه، هدف اصلی، معنی جویی است؛ لذت بردن باید محصول زندگی باشد نه هدف آن و زمانی که هدف قرار گیرد، بی ارزش می شود. به همین دلیل انسان ها درد و رنجی را که معنی و هدف دارد با رضایت تحمل می کنند.گاهی در زندگی شرایطی پیش می آید که انسان از انجام کاری محروم می شود، ولی چیزی که اجتناب ناپذیر است، رنج است. ما باید بتوانیم از میان رنج های خود معنا بیابیم تا رشد کنیم؛ از این رو اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا آخرین لحظات، زندگی ما معنی خواهد داشت.
درد، مشکلات، مرگ و حتی تلاش برای رسیدن به خواسته ها، رنج هایی هستند که به سراغ ما می آیند و ما را به سمت معنای زندگی هدایت می کنند. زمانی که فرد معنایی برای اعمالش پیدا کند، تحمل آن رنج و درد برایش راحت تر می شود. دقیقا مانند جمله ی نیچه که می گوید: کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت. و این چرایی، گمشده ی زندگی ماست که در معنای رنج نهفته است. انسانی توانایی ادامه ی زندگی با رنج هایش را دارد که معنایی در آن ها یافته باشد و بداند که چرا این رنج ها را تحمل می کند. رنج، زمانی که معنا پیدا کند؛ دیگر آزاردهنده نیست و لوگوتراپی سعی می کند که به بیمار کمک کند تا با درک معنی رنجی که می کشد، در تحمل آن استوارتر باشد و به آرامش برسد. آرامشی که پیامدِ یافتنِ معنایی برای رنج های فرد است.
—————————————————————————————————
پژوهشگر: نسرین یوسفی، کارشناس ارشد روانشناسی
بازبینی: امین زندی روانشناس بالینی