رابین ویلیامز بازیگر و کمدین معروف به خاطر بازی در فیلم “خانم دات فایر” نامزد جایزه اسکار شده بود، و در سال1997 با ایفای نقش یک روانپزشک در فیلم” گود ویل هانتینگ” موفق به دریافت این جایزه شد. او که سالها از افسردگی رنج میبرد در سن 63 سالگی خودکشی کرد! اما چرا چنین فردی اقدام به خودکشی کرد؟
خودکشی معمولاً به علت مشکلات روانشناختی روی میدهد و طبق گفته محققان بیش از نیمی از کسانی که خودکشی موفقیتآمیز دارند؛ قبل از اقدام به خودکشی به شدت افسرده هستند. بنابراین بین افسردگی و خودکشی و یا اقدام به خودکشی پیوند قوی وجود دارد. فرد افسرده احساس غمگینی میکند و نمیتواند از زندگی لذت ببرد. در خوردن و خوابیدن مشکل دارد و احساس گناه و سرزنش شدیدی نسبت به خود میکند، بیحال و حوصله است و در تمرکز حواس مشکل دارد و در طیفهای عمیقتر به خودکشی نیز فکر میکند. اگر شما هم افسردگی را تجربه میکنید و یا جویای معنای افسردگی عمده و یا اساسی، یا به عبارتی Major depressive disorder هستید، به ادامه این مقاله درباره اختلال افسردگی توجه کنید.
افسردگی سرماخوردگی روان تلقی میشود
همه ما تجربه چندین بار سرما خوردن در طول سال را داشتهایم. سرماخوردگی طیف وسیعی از خفیف تا پیشرفته دارد که ما آن را به آنفولانزا یا عناوین دیگر میشناسیم. سؤال اینجاست که شما در چنین شرایطی چه اقدامی میکنید؟ ممکن است بگویید اگر با خوددرمانی و مراقبتهای معمولی خوب نشوم به دکتر مراجعه میکنم. در علم روانشناسی، افسردگی سرماخوردگی روان تلقی میشود. متخصصین این حوزه نظیر روانپزشکان و روانشناسان معتقدند که یکی از شایعترین اختلالات روان در افراد، افسردگی است. افسردگی اختلالی است که با خلق و یا Mood افراد در ارتباط است. افسردگی میتواند ناشی از محیط پیرامون و یا ناشی از زمینههای ارثی و ژنتیک باشد و در اغلب مواقع هردو عامل در بروز این اختلال تأثیرگذار میباشند. بر اساس تحقیقات انجامشده، افسردگی نهتنها بهخودیخود میتواند عامل اختلال در افراد شود، بلکه بیماریهای جسمانی نظیر تیروئید و یا سندروم کوشینگ(بیماریای که در اثر میزان بالای هورمون کورتیزول در بدن به وجود میآید) عاملی برای بروز افسردگی در افراد هستند.
همه انسانها در مقطعی از زندگی خود احساس افسردگی میکنند و معمولاً میتوانند علت این افسردگی را به رویدادهای مشخصی ربط بدهند. افسردگی طیف وسیعی دارد و به گروهها و دستهبندیها مختلفی تقسیم میشود. دو عامل سببساز مهم در افسردگی: فقدان: (از دست دادن) و شکست است. تجربههایی مثل از دست دادن شغل یا فوت بستگان نزدیک باعث شروع دورهای از غم، خمودگی و تکرار دائمی بعضی افکار منفی میشوند. اکثر مردم میتوانند این احساسهای منفی را در عرض چند روز یا چند هفته و در حالتهای پیشرفته در طی چند ماه از بین ببرند و به زندگی عادی برگرند. اما در افرادی که افسردگی عمده را تجربه میکنند نشانهها کمی متفاوتتر از آن چیزی است که اکثر مردم درباره آن آگاهی دارند.
تفاوت آن با غم و اندوه طبیعی در زندگی چیست
از دست دادن کسی که دوستش داشتهایم، از دست دادن شغل یا پایان یافتن یک رابطه تجربیات سخت و دردناکی برای هر فرد است. ابراز ناراحتی و غمگین و یا محزون بودن در واکنش به چنین تجربیاتی طبیعی و نرمال است. افرادی که چنین شرایطی را تجربه میکنند ممکن است خود را “افسرده” بنامند. اما غمگین بودن به معنای افسرده بودن نیست. دوره غمگینی برای هر فردی منحصربهفرد و متفاوت است، و در مواقعی نشانههایی از افسردگی را از خود نشان میدهند. غم و افسردگی در مواقعی مشابه هم هستند اما بهطورکلی آنها تفاوتهای اساسیای نیز دارند:
- در غم، احساسات ناراحتکننده بهصورت مواج عمل میکنند، و اغلب با خاطرات مثبت از دورههای مختلف همراهاند. در افسردگی اساسی، خلق و یا لذت به مدت دو هفته و یا بیشتر کم میشود.
- در غم، معمولاً عزتنفس باقی میماند. در افسردگی اساسی، احساس بیارزشی و کمی عزتنفس دیده میشود.
- برای برخی از افراد، مرگ کسی که دوستش داشتهاند، میتواند افسردگی اساسی یا ماژور را همراه آورد. از دست دادن شغل یا قربانی تجاوز بودن و یا فاجعههای دیگر، میتواند فرد را به سمت افسردگی بکشاند. زمانی که غم و افسردگی هردو باهم حضور دارند، نسبت به غم بدون افسردگی غم شدیدتر و طولانیتر باقی میماند. باوجود نزدیک بودن بین غم و افسردگی، آنها باهم متفاوتاند. بنابراین تمایز بین آنها میتواند به افراد کمک کند تا برای درمان و حمایت موردنیاز خود طلب کمک کنند.
اختلال افسردگی عمده یا ماژور در روانپزشکی
ویژگی اصلی اختلال افسردگی عمده، که گاهی آن را افسردگی یکقطبی یا unipolar depression نیز مینامند، غم شدید، دوری جویی از دیگران، و احساس بیفایدگی و بیارزشی است. (علت یکقطبی نامیده شدنش این است که در آن اپیزود مانیا یا شیدایی مانند آنچه در افسردگی دوقطبی دیده میشود، وجود ندارد). به بیان دقیقتر؛ افسردگی و مانیا دو سوی انتهایی خلق (Mood) یا عاطفه (affect) را تشکیل میدهند که میتوان آنها را دو قطب متضاد یک پیوستار دانست: غم عمیق در یکسو و شادی بیحدوحصر در سوی دیگر این طیف در خلق انسان قرار دارد.
نرخ شیوع 12 ماهه اختلال افسردگی در آمریکا7% اعلامشده است. و در ایران آمار دقیقی در دسترس نیست. تفاوت گروههای سنی درباره اختلال افسردگی بسیار زیاد است، بهطور مثال در افراد 18 تا 29 ساله سه برابر نرخ شیوع این اختلال در افراد 60 ساله یا مسنتر است. و در افرادی که در اوایل نوجوانی به این اختلال مبتلا میشوند، تعداد زنان 1.5 تا 3 برابر تعداد مردان است.
معیارهای DSM-5 یا نسخه آخر راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، برای تشخیص افسردگی عمده:
از بین نشانههای زیر، 5 نشانه و یا بیشتر در طول یک دوره 2 هفتهای حضور دارند و نشان میدهند که عملکرد فرد با عملکرد قبلی او متفاوت شده است. حداقل یکی از معیارها 1-خلق افسرده یا 2- از دست دادن علاقه یا لذت است.
- فرد بیشتر طول روز و تقریباً هرروز خلق افسرده دارد. این موضوع را خودش و یا دیگران اظهار میکنند.
- فرد بیشتر طول روز و تقریباً هرروز به تمام فعالیتها و یا اغلب آنها بهشدت بیعلاقه است.
- تغییر اساسی در وزن فرد، یعنی بشدت چاق یا لاغر میشوند.
- بیخوابی (Insomnia) یا پرخوابی (Hypersomnia) تقریباً همه روزها تجربه میکنند.
- پرتحرکی روانی-حرکتی یا کمتحرکی روانی-حرکتی تقریباً همه روزها تجربه میشوند. (صرفاً خود فرد نباید شخصاً احساس کند که بیقرار یا کند شده است، بلکه دیگران نیز باید این حالت را مشاهده کنند.
- احساس بیحالی و بیرمقی، هرروز احساس میشود.
- تقریباً هرروز احساس میکند بیارزش است یا بیدلیل احساس گناه ( عذاب وجدان) شدید میکند.
- تقریباً هرروز، توانایی فکر کردن یا تمرکز حواس ضعیف است، یا نمیتواند تصمیم بگیرد و قاطع باشد.
- بهطور مداوم به مرگ و خودکشی یا اقدام به خودکشی، بدون هیچ برنامهریزی مشخص قبلی فکر میکند.
برای بررسی درجات افسردگی میتواند بر روی لینک کلیک کنید
نکاتی که باید در نظر داشت این است که: نشانههایی که آشکارا علتهای پزشکی دارند مانند مشکلات تیروئید نباید جز این فهرست بهحساب بیایند. همچنین این نشانهها باعث میشوند فرد به رنج یا نابسامانی شدید در عملکرد شغلی، اجتماعی و یا سایر جنبههای مهم زندگی دچار شوند. و نکته دیگر اینکه علت این دوره را نمیتوان به اثر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده یا یک عارضه پزشکی دیگر نسبت داد.
این نکته قابلتوجه است که روانشناس، قبل از تصمیمگیری درباره مشکل فرد باید فرهنگ و قومیت او را در نظر بگیرد و بداند که در آن فرهنگ، وقتی کسی دچار فقدان میشود، رنج و ناراحتی خود را چگونه نشان میدهد. مثلاً در بعضی از فرهنگها اگر عزادار بر سروصورت خود چنگ نزند و جیغ نکشد دیگران فکر میکنند از مرگ فرد متوفی زیاد ناراحت نیست.
راههای درمان این اختلال متفاوت است و برای هر فردی شیوه متفاوتی اثرگذار است. اما بهطورکلی تعدادی از درمانها روی بیولوژیک فرد تکیه میکند، مانند دارودرمانی و درمان با شوک الکتریکی. تعداد زیادی از درمانها هم روانشناختی هستند، مثل رفتاردرمانی و رواندرمانی شناختی یا به عبارتی CBT . برای آگاهی دقیقتر از درمان این اختلال در سنین مختلف به مقاله بعدی رجوع شود.
پژوهشگر: بهنوش کولایی روانشناس بالینی
بازبینی: امین زندی روانشناس بالینی